کد مطلب:301532 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

محل خانه آن حضرت


از اخبار و گفته های تاریخ نگاران چنین استفاده می شود كه خانه حضرت زهراء علیهاالسلام متصل به خانه مخصوص حضرت رسول بود كه آن جا را برای تهجد و نماز شب و اعتكاف و عبادت خود قرار داده بود.

علامه سمهودی شافعی در فصل مربوط به ستون های مسجد نبوی گوید و از جمل ستونها ستون تهجد است. یحیی از عیسی بن عبدالله از


پدرش روایت می كند كه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم شبها بعد از آن كه مردم از رفت و آمد باز ایستاده و به خواب می رفتند حصیری را برمی داشت و پشت خانه علی علیه السلام می انداخت و در آنجا نماز شب می خواند.

عیسی گوید: سعید بن عبدالله بن فضل به من فت كه محمد بن حنفیه به من رسید در حالی كه به سوی آن ستون نماز می خواندم، به من گفت: به این ستون چسبیده ای،آیا خبری درباره آن به تو رسیده؟ گفتم: نه، گفت: ملازم آن باش زیرا مصلای شبانه رسول خدا بود.

از زید بن ثابت نثل شده كه رسول خدا حجره ای را- كه گوئی از حصیر ساخته شده بود- در ماه رمضان انتخاب كرده و شبها در آن جا نماز می خواند.

مطری درباره محل این ستون گوید: این ستون پشت خانه فاطمه رضی الله عنها واقع شده است و باب جبرئیل رو به آن خانه باز می شود. از باب جبرئیل كه وارد شویم سمت دست چپ واقع می شود. (مترجم) [1] از جابر بن عبدالله انصاری در ضمن حدیث طولانی نقل شده كه: خانه حضرت زهراء به خانه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم كه برای شخص خود اختصاص داده و همسرانش در آن جا زندگی نمی كردند. [2] .

این حدیث طولانی دلالت می كند بر اینكه خانه اختصاصی حضرت رسول پیوسته به خانه حضرت زهراء علیهاالسلام بوده و این همان خانه ای است كه رسول خدا در آنجا عبادت پروردگار می كرد و تضرع و زاری به درگاه او داشته است و در این پیوستگی دو خانه به یكدیگر برای كسی كه خوب بیندیشد اسرار و رموز و مصالحی است، این خانه تا زمان ولید بن عبدالملك بر سر پا بود تا اینكه وی از شام به مدینه آمده و دستور داد تا آن


را خراب كنند.

سمهودی در فصل شانزدهم كتاب «وفاء الوفاء» گوید: این زباله از عبدالعزیز بن محمد از برخی از اهل علم نقل كرده كه ولید بن عبدالملك به عنوان سفر حج به مكه آمد و از آنجا به مدینه وارد شد در بین سخنرانیش بر منبر رسول خدا متوجه شد كه حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب در خانه فاطمه علیهاالسلام نشسته و در دستش آینه ای گرفته و در آن نگاه می كند بعد از پایان سخنرانی به والی مدینه عمر بن عبدالعزیز گفت: دیگر این خانه را در اینجا نمی بینم.

از موسی بن جعفر بن ابی كثیر روایت شده كه در وسط سخنرانی ولید بر روی منبر، پرده توری خانه فاطمه عقب رفت و او متوجه شد كه حسن بن حسن دارد ریش خود را شانه می زند، از منبر كه پائین آمد دستور داد خانه فاطمه را خراب كنند.

حسن بن حسن و فاطمه دختر حسین علیهماالسلام از خانه بیرون نمی رفتند، ولید بن عبدالملك به آنان پیغام فرستاد كه اگر از خانه بیرون نروید دستور می دهم بر روی سرتان خراب كنند، آنان از بیرون رفتن خودداری كردند و او هم دستور داد كه خانه را بر سر آنان و فرزندانشان ویران كنید، پایه های خانه را در حالی كه هنوز خودشان در خانه بودند از جا كندند، به هنگام كندن و خراب كردن به آنان گفتند اگر بیرون نروید بر سرتان خراب می كنیم ناچار آنان خارج شدند...

ولید بن عبدالملك بن عبدالملك به یكی از اطرافیانش گفت: وای به حال تو، من چه كنم؟ این جا خانه او و خانه مادرش می باشد چه چاره ای می اندیشی؟ گفت: مسجد را توسعه داده و این خانه را جزء مسجد كن. [3] .

چنین روایتی شده كه: هنگامی كه فاطمه دخترت امام حسین علیه السلام و شوهرش


حسن بن حسن را از خانه مسكونی خود كه همان خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام باشد اخراج كرده و خانه را خراب كردند، حسن بن حسن پسرش جعفر را- كه بزرگترین فرزندانش بود- فرستاد و گفت: آن قدر در آنجا بایست تا بسازند و ببین فلان سنگ را كه با مشخصاتی این چنین است آیا در ساختمان خود به كار می بردند یا نه؟ وی آن قدر ایستاد تا اینكه دیوارها را بالا برده و سنگ را خارج كردند، جعفر نزد پدرش آمده و به او خبر داد وی سر به سجده گذارده و گفت: این سنگی است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی كه به خانه حضرت فاطمه می آمد به سوی آن نماز می خواند و یا حضرت فاطمه به آن نماز می خواند.

حضرت رضا علیه السلام فرمود: حضرت زهراء علیهاالسلام حسنین را روی این سنگ متولد ساخت.

یحیی گوید: حسین بن عبدالله بن عبدالله بن الحسین- كه مردی در بین ما از او برتر و گرمی تر نیست- را دیدم كه هرگاه جائی از بدنش درد می كرد قدری از سنگریزه های آن سنگ برمی داشت و به بدنش می مالید، و ما آن سنگ را می دیدیم تا اینكه مسجد را تجدید بناء كردند كه دیگر آن را ندیدیم. [4] .


[1] وافاء الوفاء 2/ 450- 452.

[2] بحارالانوار 43/ 56.

[3] وفاء الوفاء 2/ 514-513.

[4] وفاء الوفاء / 572.